نام ويليام برنز برای کسانی که تحولات چند دهه گذشته سياست جهان تا همين امروز را دنبال کردهاند، آشنا است؛ سياستمدار کهنهکاری که از بيست و دو سالگی خدمت در وزارت خارجه را شروع کرده و تا سفارت در کشورهای مختلف و معاونت و قائممقامی وزير خارجه پيش رفته و سرانجام در دولت جو بايدن، اداره عالیترين مقام سازمان اطلاعات مرکزی را در دست گرفته است.
اينک وی در کتاب «گفتگوهای پشت پرده» خاطراتش از رفتوآمدهای بیپايان خود در قامت نماينده ويژه يا سفير به پايتختهای جهان و ديدار با رهبران کشورهای مختلف را به نگارش در آورده است.
سالهای نقشآفرينی ديپلماتيک وی همزمان با رخدادهای بزرگی در اندازه فروپاشی اتحاد جماهير شوروی، اتحاد دو آلمان، جنگ گسترده خليج فارس، حادثه يازده سپتامبر، يورش نظامی آمريکا به افغانستان و عراق، جنبش موسوم به بهار عربی در خاورميانه، و نهايتاً توافق هستهای با ايران بوده؛ رخدادهايی که تنها نام هر يک از آنها برای درک اهميت خاطرات وی کافی است.
شايد برای بسياری از خوانندگان ترجمه خوب و روان فارسی اين کتاب، فصل نهم آن با عنوان «ايران و بمب هستهای؛ گفتگوهای مخفی» که به تشريح چگونگی شکلگيری و روند نخستين مذاکرات رودروی مقامات ايرانی و آمريکايی در عمان، با بازيگری تاجری عمانی به نام سالم اسماعيلی، به عنوان پيشدرآمد مذاکرات برجام میپردازد، جذابترين فصل کتاب باشد، اما حقيقت اين است که همه فصلهای اين خاطرات، سرشار از اطلاعات سياسی پيرامون تحولات چند دهه گذشته، چند و چون فرايند تصميمگيری در کاخ سفيد، و نيز بررسی روانشناختی کسانی است که ويليام برنز با تسلط به زبانهای روسی و عربی، بارها و بارها با آنها ديدار و گفتگو کرده و اکنون برداشتهای خود از شخصيت تکتک رهبران سياسی بهويژه روسيه و منطقه خاورميانه را در اختيار خواننده گذاشته است، که بسيار خواندنی است.
ـ هجده ماهی که در حد فاصل حملات يازده سپتامبر و حمله عراق قرار داشت، يکی از برهههای پيچيده و تيره تاريخ است که امروز در مقايسه با فضا و دوران احساسی و نامطمئن آن روزها، بهتر میتوان پيچيدگیها و تيرگیهايش را در نظر آورد. اگر ما از جنگ خانمانبرانداز عراق اجتناب کرده بوديم و در عوض، به روشی هوشمندانه و خردمندانهتر به تزريق قدرت آمريکا در منطقه برای دستيابی به اهدافمان دست میزديم، مسلماً امروز منافع و ارزشهای آمريکا بهتر حفظ شده بود. برای انجام اين کار، نياز بود از ديپلماسی همراه با تهديد استفاده کنيم، اما در آن زمان در بهکارگيری اين نوع ديپلماسی تنها به بخش تهديد توجه کرديم و اصل ديپلماسی را کنار گذاشتيم.